0086-21-58386256
درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه در گروه گفت و گو کنید سپس با استفاده از فرهنگ لغت ، معنی چند واژه از این فصل را که به نظرتان مهم هستند بیابید. چگونه از لغت نامه دهخدا استفاده کنیم. تحقیق درباره ی ...
بردریدن . خرد کردن . شکستن . گسستن . (یادداشت مؤلف ) : غل و بند بر هم شکستم همه دوان آمدم پیش شاه رمه . فردوسی . - به هم درشکستن ؛ خرد کردن . در هم کوبیدن . در هم شکستن : بزد بر سر دیو چون پیل مست
شبکه مترجمین: بزرگترین سایت ترجمه تخصصی آنلاین کشور. فرهنگ لغت آنلاین، دهخدا، معین، عمید، دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی.
ترکیب ها: - برابر آمدن ؛ مساوی شدن . یکسان شدن . - برابر داشتن ؛ یکسان داشتن . مساوی دانستن . معادل فرض کردن : که من دارم ترا با جان برابر. کنم در دست تو شاهی سراسر. (ازتاریخ سیستان ).
لغت نامه دهخدا. خرد کردن. [خ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن. به اجزاء کوچک شکستن. شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن. (یادداشت بخط مؤلف).
تهیه کردن بلغور. پله کردن . پله کوب کردن . جَرش . کبیده کردن . نیم کوب کردن . خرد کردن نه به حدّ آرد دانه های پخته ٔ گندم و جو و مانند آن را. پختن و پوست گرفتن و دونیم کردن گندم و جو و مانند آن .
منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید ... خرد در فارسی یعنی کوچک و خرد کردن کوچک کردن است ... این جمله، بهمن آباد و مزینان دو شهر کوچک هستند که تا فاصله ی دوری شهری پیرامون آنها نیست.
واژهنامه، فرهنگ، (دیکسیونر به فرانسوی) یا ( دیکشِنِری به انگلیسی) یا گاهی لغتنامه یا فرهنگ لغت یا فرهنگ واژگان، کتابی است که در آن معانی واژههای یک، دو، یا چند زبان همراه با توضیحات مربوط ...
معنی واژهٔ خرد کردن در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب 0 یک واژه بنویسید جستوجو در همهٔ واژهنامهها
فرهنگ ترافیک و چگونگی شکل گیری آن. این کلمه پیش از آنکه در دهه های اخیر در زبان جامعه شناسی و مردم شناسی محل و معنای ویژه خود را پیدا کند و بجای Cultureفرانسوی یا Culturانگلیسی مورد استفاده قرار گیرد ...
كلمات كليدي : خرده فرهنگ، زيرفرهنگ، ضدفرهنگ، طبقات اجتماعي، فرهنگ مسلط. نویسنده : سمانه خالدی. واژه "Culture"، از لغت "Cult" و "Cultivate" به معنی پرورش گیاهان و زمین گرفته شده است. [1] این معنا نخستین و ...
دقیق (ناظم الاطباء) چون «خرد گرفتن » در اصطلاح خیاطان . خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر.
چنین: +86-21-58386256 +86-21-58386258 [email protected] No.416 ياني الطريق جنوب جينكياو منطقة شنغهاي، الصين
خرد باید از مرد فرهنگ و هنگ نه پوشیدن جامه و بوی و رنگ. اسدی. خرد بیخ او بود و دانش تنه بدو اندرون راستی را بنه. ؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). خرد شاه را بهترین افسر است هش و دانشش نیکتر لشکر است.
خورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه . این عمل آن است که دانه ها را بواسطه ٔ جنجل از سنبل اخراج نموده کاه را ...
معنی خرد کردن در دهخدا, معنی خرد کردن در فرهنگ معین, خرد کردن در حل جدول, مترادف و متضاد خرد کردن.
خرد کردن. پخش صوت. معنی 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . مترادف 1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردن.
معرفی آی واژه. آی واژه، یک موتور جستجوگر رایگان معنی واژه و اشعار و ادب پارسی است که امکان جستجو واژه بین ده ها فرهنگ لغت و جستجو میان آثار بیش از 80 شاعر ایرانی و پارسی زبان را فراهم کرده است.
معنی واژهٔ کر کردن در لغتنامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب ... لغتنامه دهخدا:: فرهنگ فارسی ...
جستوجوی «خرد» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه. 25 فرهنگ. ... صداي خرد کردن يا خرد شدن چيزي زير دندان يا زير ...
لغت نامه ها ... سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اذیت کردن، کوبیدن، کوچک کردن، خرد ساختن، له کردن، ورشکست شدن، درهم شکستن، شکست دادن، بشدت زدن، درهم کوبیدن، کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن ...
اضافه کردن فرهنگ لغت یا دیکشنری به وردپرس. برای شروع ابتدا شما میبایست افزونه CM Tooltip Glossary را نصب و فعال کنید. برای دریافت این افزونه می توانید از لینکی که در پایین همین مطلب قرار داده شده است استفاده کنید.
این فرهنگ لغت دایره المعارف منحصر به فرد، چند زبانه، در دو جلد، اصطلاحاتی را که بطور منظم در منظر و برنامهریزی شهری و همچنین حفاظت از محیط زیست استفاده میشود، پوشش میدهد.
غلالة. (دهار). اصدة. (از منتهی الارب ). جستوجوی «خرد» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
لغت نامه دهخدا. لغتنامه دهخدا. لغت نامه بزرگ دهخدا شامل شرح و معنی واژگان آثار ادبی و تاریخی زبان فارسی است. این لغت نامه، بزرگ ترین و مهم ترین اثر دهخدا است، که بیش از ۴۰ سال از عمر او، صرف آن شد.
در این مطلب قصد داریم 4 سرویس فرهنگ لغت فارسی برتر را به شما معرفی کنیم که در زمینهی یافتن معنای لغات، مترادف و... به شما کمک میکنند.
فرهنگ لغت، لغت نامه یا فرهنگنامه کتابی است که در آن معانی واژه های یک زبان معین با توضیحات مربوط به ریشه شان، تلفظ شان، یا اطلاعات دیگر مربوط به آنها به ترتیب حروف الفبای همان زبان گردآوری می ...